حکایت و عبرت

حکایتها و داستانهای عبرت آموز

حکایت و عبرت

حکایتها و داستانهای عبرت آموز

در فضیلت قناعت سعدی

 در فضیلت قناعت  

 

  •  در فضیلت قناعت 

  • سعدی  

  • در فضیلت قناعت
    درویشی را ضرورتی پیش آمد . کسی گفت : فلان نعمتی دارد به قیاس...

  • شرح داستان:

    درویشی را ضرورتی پیش آمد . کسی گفت : فلان نعمتی دارد به قیاس ، اگر بر حاجت تو واقف گردد همانا که در قضای آن توقف روا ندارد . گفت : من او را ندارم . گفت : منت رهبری کنم . دستش گرفت تا به منزل آن شخص درآورد . یکی را دید لب فرو هشته و تند نشسته.برگشت و سخن نگفت . کسی گفتش : چه کردی ؟ گفت :

    عطای او را به لقایش بخشیدم.
    مبر حاجت به نزد ترشروى
    که از خوى بدش فرسوده گردى
    اگر گویى غم دل با کسى گوى
    که از رویش به نقد آسوده گردى



 در فضیلت قناعت

http://www.jjtvn.ir/fa/article/390/%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D8%B6%DB%8C%D9%84%D8%AA-%D9%82%D9%86%D8%A7%D8%B9%D8%AA